برون رفت از “بحران” یا بحران درون جنبش زنان؟

مطلبی با عنوان راه حل پنج ماده ای ما زنان برای برون رفت از “بحران“! روز دوشنیه با امضای ۳۴ نفر از زنان فعال مدنی منتشر شد و تاکنون بنا بر اطلاع سایت شبکه سراسری همکاری زنان ایران تعداد امضاها به ۲۳۲ نفر رسید.

بحت من در این جا کاری به کمیت امضا کنندگان ندارد زیرا ممکن است بهترین پیشنهادات بنا برروانشناسی جمعی توده ای کمترین نظر موافق را جلب کند و تنها بعدها توده ها به درستی آن اذغان آورند.مساله بر سر محتوی نظری است که بیانیه را ارائه می دهد حتی اگر بسیاری از دوستان عزیزم آن را تهیه یا امضا کرده باشند. روی سخن من نیز با این دوستان است نه امضاهایی که نمی شناسم.

دوستان چنین برخوردی روی دیگر همان سکه است که زمانی خود ما هم با آن بازی می کردیم. از ستمی که برزنان می رفت و خود نیز جزیی از آن بودیم چشم می پوشیدیم. وقتی مساله پوشش اجباری زنان پبش آمد گفتیم مساله توده های زحمتکش نیست، و چنان که باید و روا بود با آن مبارزه نکردیم اما زنان همان توده ها بویژه زنان و دختران جوان بشیوه خود با آن در آفتادند. زحمتکش بودن برایمان معنی فقر می داد و احتیاج نه مفهوم طبقه ای تحت استثمار. طبقه ای که جز نیروی کار یدی یا فکری خود مالک چیز دیگری نیست و مجبور است آن را برای گذران زندگی خود به هرقیمتی که برایش مشتری باشد بفروشد. هنوز کارگر برایمان با زوربازو و چکش و سندان تداعی می شد و کارگران فکری و خدمات را با واژه خرده بورژوازی معنی می کردیم و بیکاران نیز هیچ جایگاه طبقاتی نداشتند. به همین سبب وقتی در سال ۱۳۵۹ اخراج کارمندان و معلمان پیش آمد که بخش عمده آن را زنان تشکیل می دادند و در یک یورش ۶۰ هزار معلم اخراج و یا به قول مسئولین نظام آموزشی پاک سازی شدند در بهترین تعریف آن ها را کسانی می دیدیم که از طبقه خود بریده و از منافع طبقه کارگر دفاع می کردند. بگیر و ببندهای سال های اولیه دهه ۶۰ عده ای از ماها را روانه خارج از کشور کرد. خود را کمونیست های دو آتشه می دانستیم. نم نم باران واقعیات، تدریجا این آتش را افسرد بی آن که ققنوسی در آن پر بسوزاند. ازیکسوی این خاکستر سرد دوباره سر برآوریم اما شیری بی یال و دم و اشکم شدیم. دیگر نه از زحمتکشان بودیم و نه از طبقه کارگر. زن بودیم بدون هویت طبقاتی به مفهوم مارکسی.

سعی کردیم جنبشی را که عمر مبارزاتی اش دو دهه هم قد نداد و به روز مره گی و زوال افتاد قبله ی آمال زنان جا بزینم و مبارزه طبقاتی جدید التاسیسی را پیش ببریم که در آن دو طبقه زنان و مردان در مقابل هم قرار دارند و شکاف طبقاتی بین شان بی وقفه گسترش می یابد لذا ضروری است همه ی زنان علیه مردان با هم متحد شوند. در این جا توجه تئوری پدر سالاری و مردسالاری از دید طبقاتی و موقعیت برتر مرد در سیستم تولید جامعه و نفعی که سیستم ازتقویت و بازتولید این ساختار می برد نیست. در این جا جنسیت است که موقعیت ها را مهر می زند. بنا براین مبارزه هم باید از مجرای جنسیتی بگذرد و ساختار شکنی اش نه شکستن ساختار حاکم سیستم سرمایه داری که مردان و زنان را برای استثمار بیشترعلیه هم و به رقابت باهم می کشاند بلکه مبارزه با معلول است. مهم هم نیست که طبقه رنگین کمانی زنان مجموعه ای از اضداد باشد. در آن مارگرت تاچر، ملکه الیزابت، وحیده دستجردی، انگلا مرکل، هیلاری کلینتن و …. نمونه های موفق زنان در کنار زدن مردان باشند و آرزو شود که کاش هر کشوری یک انگلا مرکل داشته باشد گویی که انگلا و هیلاری نمایندگان بخشی از طبقه حاکم نیستند و نه منافع سرمایه داران، که منافع زنان را نمایندگی می کنند! اما باید بگویم که در همکاری ام با نسل جوان فمینست های چپ آلمان در پروژه های مختلف چنین گرایش ضد طبقاتی را نه این که نمی بینم بلکه برعکس آن را مشاهده می کنم. برگردیم به بیانیه

دوستان اگر کروبی و موسوی بیانیه پنج ماده ای می دهند برای آن تعریف دارند و حتما خواهند گفت با تمسک به عنایات پنج تن( محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین) ما مطالبات جنبش سبز( موسوی در جواب به سئوال این که چرا جنبش سبز، می گوید: اول این که سبز رنگ اسلام است و یاد آور اهل بیت و …..) را تنظیم کرده ایم و سایر موارد با عنایات این وجودهای عزیز تامین خواهد شد. اما چه کسی می تواند نقش مخرب اصلاح طلبان را که در آستانه قیام آن ها را نمایندگان سرمایه داران لیبرال می نامیدیم و امروز خود را ملی مذهبی می نامند در خاموش کردن آتش انقلاب و به بیراهه بردن آن فراموش کند. یادتان می آید که سعی همه خطوطی که خود را در پناه خمینی قرار داده بودند پایان دادن به جنبش و جلوگیری از رادیکال شدن آن بود و می خواستند ماشین سرکوب رژیم را دست نخورده تصاحب کنند و امنیت سرمایه را تضمین نمایند. در وهله اول می بایستی رگ اقتصادی جامعه را تصرف کنند و سپس تصمیمات دیگر را بگیرند. دیدیم که چگونه گام اول را با خلع سلاح کارگران نفت آغاز کردند و افتخار آن بنام نهضت آزادی ثبت شد. سپس برای تغییر مسیر جنبشی که هنوز بعد از قیام نیز نفس می کشید به کارگران بخش های دیگر از طریق وزارت کار یورش بردند زیرا آنان به اهمیت مبارزه متحد این طبقه علیه سرمایه داری حاکم وافق بودند. سپس پای اصلاح طلبان جدید درست در زمانی که دیگر رژیم به بن بست رسیده بود و نمی توانست با شیوه های قبلی به حکومت ادامه دهد، بمیان آمد که حمایت ضمنی و یا علنی قبلی ها را داشت و توانست خطر بحران را موقتا از رژیم دور کند. و جدیدترین سناریوی آن ها را با ورود موسوی برای مهار خیزشی که آن ها با شامه قوی خود بوی خطر آن را احساس کرده بودند با هدف نجات سیستم بروی صحنه آمد. پس اتفاق تازه ای نبود. همواره جناح های مختلف حکومت حول اهداف استراتژیک رژیم برای حفط سیستم با هم یک نظر بودند، حتی اگر در تاکتیک ها با اختلاف داشتند و اتفاقا این اخنلاف تاکتیک همواره یاور برون رفت موقت از بحران بود. آیا شما ازین روند بی اطلاع بودید. مسلما نه! در ده ساله اخیر بسیار ازین چرخش ها دیده ایم که دیگر نمی شود آن را به پای رفرمیسم راست یعنی توده ای ها و اکثریتی ها نوشت. رفرمیسم در جنبش چپ تدریجا شرم حضور را کنار گذاشت و گام های بلندی را در مقابل رقیب راست برداشت و نشان داد که او هم می تواند ببازی گرفته شود.

دوستان شما در کجا ایستاده اید و چه تعریفی برای ۵ ماده ای بودن بیانیه خود دارید و سایر مطالبات و حتی مطالبات زنان را در کجا قرار می دهید. شما می نویسید که در بیانیه ی ۵ ماده ای موسوی و کروبی موضع کسانی که خواهان تغییرات ساختاری هستند دیده نمی شود. راستی چه انتظاری شما از اینان داشتید؟ اینان به صد زبان گویا همواره گفته اند که تنها خواهان تغییراتی برای بازگشت به دهه اول حکومت در نظام جمهوری اسلامی هستند. همان دهه ی تبریک های سال نو با هدیه جسدهای سوراح شده رفقایمان، دهه ی کشتار ملیونی در جبهه ها و کشتار سراسری در زندان ها، دهه سرکوب همه جانبه زنان. دهه فرار و مهاجرت. دهه سرکوب و مهار جنبش کارگری و اعزام اجباری کارگران به جبهه ها و دهه هزاران درد بی دوای دیگر. دهه ی نمایش یک روی دیگر سرمایه.

می گوئید  خواسته هایمان و حضورمان همانگونه که انتظار می رفت در هیچیک از این بیانیه ها ملاحظه نشده است. انتظار دیگری هم نبود زیرا در هیچیک از بیانیه ها و اعلام مواضع آقایان، از فردای انتخابات به این سو، یعنی از زمانی که مساله جذب آرا منتفی شده بود، به خواسته های زنان توجهی نشده است.” آیا قبل ازانتخابات این آقایان جز بهمراه آوردن همسران خود حرفی از مطالبات زنان ارائه کرده بودند؟ آیا هیچ کدام از اینان برنامه ای ارائه دادند که در آن صحبت از مطالبات زنان نبود. آیا روشنفکری آقای موسوی با روسری ترکمنی و رنگی خانمش در زیر چادر حجاب اسلامی اش معنی نمی شد و قند در دل جویندگان روزنه ی رفرم از همه نوع راست و چپش آب نمی کرد. آیا واقعا شما هم باین بازی انتخابات توهم داشتید که الان درفکر حل و برون رفت از بحران مشروعیت رژیم هستید؟ بحران رژیم بحران رژیم است نه بحران توده های معترض. حل بحران از طرف رژیم با سرکوب توده ها، با جلوگیری از تداوم جنبش و جلوگیری از چرخش تدریجی آن بسمت یک راه حل انقلابی ضد سرمایه داری، امکان پذیر است.

نه دوستان یک تکمله کوتاه و مختصر با ۵ بند باضافه ی مواد عمومی بیانیه ۵ ماده ای موسوی و چند بند تکمیلی دیگر خواسته های حتی عمومی جامعه را هم پاسخ نمی دهد. در راه حل شما زنان کارگر در کجای کار قرار دارند. همان ها که ۹۰٪ کارگران کارگاه های با کمتر از ۱۰ کارکن را تشکیل می دهند و از شمول همان قانون کار ضد کارگری رژیم هم خارج هستند. بیش از ۲۰ ملیون زن خانه دار که کارگر بی مزد خانگی برای بازتولید نیروی انسانی جهت نیاز آتی سرمایه برای استثمار نیروی کار هستندو هم چنین کارگران بدون مزد کارگاه های فامیلی در کجا قرار دارند؟ کارگرانی که نه بیمه درمانی شامل حالشان می شود و نه بازنشستگی، در حالی که ساعات کارشان در مجموع از دو شیفت کار رسمی نیز بیشتر است و زمان نمی شناسد. یک میلیون زن قالی باف که حتی حضورشان در تعاونی های قالی بافی نیز با نام همسرانشان مجوز می یابد، در کجا قرار دارند. زنان معلم که هریک بدلیل کمبود معلم و کلاس درست باید حداقل شاگردان دو معلم یا بیشتر را خدمات آموزشی بدهند و این کار طاقت فرسا باضافه کاربدون مزد خانگی پیش از موعد فرسوده شان می کند در کجا قرار دارند؟ برای زنان پرستار که با توجه به کمبود پرسنل و کمبود بیمارستان، سرانه بیمار برای آن ها چندین برابر بیماران مجاز است پیشنهادی ندارید؟ به دستمزدهای ناچیز آن ها که در حد بخور نمیر است نگاهی انداخته اید؟ حتما می دانید که با وجود صحبت از ماهیانه ۸۰۰ هزار تومان برای خروج از خط فقر، برای سال جدید حداقل دستمزد را ۲۶۴ هزار تومان تعین کرده اند. پیشنهاد شما برای تعین حداقل دستمزدی که پاسخگوی نیازهای کارگران باشد در کجا نوشته شده است.

زنان روستایی که بیش از ۹۰٪ کار کشاورزی از کشت و داشت و برداشت و صنایع دستی روستایی با آن هاست و اصولا نیروی فعال شاغل بحساب نمی آیند و از هیچ مراقبت تامینی برخوردار نیستند در کجا قرار دارند؟ برای هزارها دختر خیابانی و دختران کارتن خواب که توسط باندهای مافیایی بی گمان زیر پوشش نامرئی حکومتیان، با استثمار جنسی روبرویند چیزی برای گفتن ندارید؟ برای دهها هزار زن از کارافتاده و پیر که پناهگاهی ندارند و یا در مراکز سالمندان دولتی با بدترین شرایط ممکن زندگی می کنند و هرلحظه آرزوی مرگ دارند، در بیانیه شما جایی هست؟ هزاران زن که از استصیال اقتصادی و برای نجات زندگی کودکان خود به تن فروشی می پردازند چیزی اندیشیده اید؟ برای میلیون ها دختر دانش آموز که تحت شدید ترین فشارهای ایدئولوژیک هستند و علاوه برآن بدلیل عدم امکانات ورزشی و محدودیت های تحمیلی در مدارس به بیماری های شدید جسمی ناشی از عدم تحرک و محرومیت از نور خورشید، و هم چنین به بیماری افسردگی دچار شده اند چه چیزی ارائه کرده اید؟ آیا برای زنان زندانی به دلایل غیر سیاسی که مورد سوء استفاده جنسی و سیاسی رژیم قرار دارند و در تظاهرات اخیر همه رسانه ها از آن ها با استفاده از عنوان زنان بدنام نام بردند، چشم اندازی دارید؟ می توانید یک و نیم میلیون کودک کار و کودک خیابانی را ندیده بگیرید که بسیاری از آنان دختر هستند؟ عکس های تظاهرات زنان در تهران را که به ضرورت پیوند جنبش زنان بعنوان بخشی از جنبش اجتماعی با جنبش کارگری جهت تقویت مطالبات زنان و قرارگرفتن درحیطه ی جنبش ضد سرمایه داری رسیده بودند را دیده اید یا فکر می کنید این کاهش مطالبات زنان است؟ برای صدها هزار زن تحصیل کرده بیکار که همراه با بیکاران مرد بخشی از ارتش بیکاران ایران را تشکیل می دهند چیزی برای گفتن نداشتید؟ توهم شما به بخشی از رژیم که به ادعای خود آن ها از عناصر سازمانده نظم سیاسی و اجتماعی نظام سرمایه داری اسلامی حاکم بودند فاجعه ای عظیم است. حتی اگر توهمی نداشته باشید این کار شما نطفه توهم را بسته است.

دوستان من همه این سئوال ها را تنها در رابطه با مسائل زنان مطرح کردم که ببینید مسائل زنان چقدر گسترده و پیچیده است و نمی شود با ۵ ماده به آن ها پاسخ داد و پرونده اش را بست. دوستان من هم معتقدم که باید مسایل زنان را به هزار زبان بیان کرد و حتی در هرلظه برایش میارزه کرد تا جامعه نیز به آن آگاه شود و به آن بیندیشد، چرا که نیمی از جمعیت جامعه را شامل می شود اما راه حل آن درست در زمانی که نظم سیاسی سرمایه به لرزه در آمده و حکومتگران به صورت کم سابقه ای به جان هم افتاده اند و توده ها نیز کاسه صیرشان لبریز شده و در مقابل سی سال بی حقوقی محض و سرکوب دست به شورش و طغیان زده اند، این گونه و به این سادگی نیست که با ۵ ماده سروته اش هم بیاید. باید مبارزه علیه همه اشکال بی حقوقی زنان با مبارزه برای همه ی بی حقوقی های دیگر در جامعه در هم ادغام شود. این بی حقوقی ها تنها ناشی از شیوه بورکراتیک دیکتاتوری در رژیم نیست و به فرد رهبر یا دیگر افراد؛ مجتبی، رادان، مرتضوی، مصباح یزدی یا فلان فرمانده سپاه و بسیج ختم نمی شود این دیکتاتوری سرمایه است که به لباس این و آن خود را نشان می دهد. همه ی این بی حقوقی ها از دیکتاتوری سرمایه در جامعه است. دیکتاتوری ای که از همه ی ابزار ممکن بهره می جوید. نگاهی می اندازیم به صحبت های رئیس خانه کارگر مازندران تا موضوع روشن تر شود. او می گوید : “دستمزد کارگران تنها یک چهارم مخارج زندگی آنها را پوشش می دهد. یا ۷۵ درصد کارگران مشمول قرار داد موقت هستند و تامین اجتماعی و امنیت شغلی ندارند”. این وضع در همه جای ایران حاکم است. این دیکتاتوری محض است. چه می توان گفت وقتی دو شیفت کار هم پاسخگوی یک زندگی بخور و نمیر نیست و زن و دخترو حتی پسر خانواده برای کمک به گذران زندگی مجبور به خود فروشی می شود. می بینید چقدر ظریف مساله زنان با مساله یک رابطه اجتماعی بنام سرمایه پیوند می خورد که حاصل آن استثمار وحشتناک طبقه کارگر است که خود را در این دستمزدهای ناچیز و شمول ۸۰٪ جامعه در زیر خط فقر نمایان می سازد. بنابراین باید همه این مطالبات را حول یک محور یعنی مطالبات پایه ای طبقه کارگر گرد آورد و به سرمایه داران گفت که حتی در این شرایط و هم اکنون همه این مطالبات باید از آن ارزش تولید شده توسط ما که تو تنها یک دوازدهم را بعنوان دستمزد بما می پردازی و یازده دوازدهم کار پرداخت نشده ما را بنفع خود مصادره می کنی، تامین شود. مطالباتی که برای یک زندگی شایسته انسانی ضروری است و به اختصار می توان آن ها این گونه آورد: تعین حداقل دستمزد ماهانه کارگران براساس ثروتی که آنان برای جامعه تولید کرده اند («تولید ناخالص داخلی») و اختصاص سهم هرچه بیشتری از این ثروت به ارتقای سطح زندگی و رفاه آنان. پرداخت ماهانه ثابت به تمام افراد زیر ۱۸ سال از محل ثروتی که کارگران برای جامعه تولید کرده اندد. از بین رفتن کارخانگی و پرداخت دستمزدی معادل دستمزد کارگران شاغل به زنان خانه دار. ایجاد فرصت های شغلی برای زنان و امکاناتی رایگان چون شیرخوارگاه، مهدکودک، سالن غذاز خوری و رختشوی خانه به صورت گسترده و فراگیر در محل های کار و سکونت تا زمینه اجتماعی شدن کارخانگی فراهم شود. رفع هرگونه تبعیض جنسی در موردزنان از جمله قوانین مربوط به کار، ازدواج، انتخاب همسر، طلاق، چند همسری، حضانت، ارث، شهادت، و برابریزنان با مردان در تمام قوانین مدنی و کیفری. لغو هر نوع قرارداد استخدام موقت و پرداخت به موقع دستمزدها. برخورداری تمام افراد جامعه بدون هیچ قید و شرطی از آزادی های سیاسی از قبیل آزادی عقیده و بیان، آزادی نشریات و مطبوعات، آزادی اعتصاب، آزادی تجمع و تحصن و راه پیمایی و تظاهرات و آزادی های فردی چون پوشش، انتخاب همسر و عدم دخالت در نوع گرایش جنسی افراد. آزادی ایجاد هرگونه تشکل از جمله تشکل ضدسرمایه داری و سراسری طبقه کارگر. بهداشت و دارو و درمان رایگان برای همه. مراقبت رایگان از همه سالمندان و معلولان. لغو کامل کار کودکان. تهیه مسکن مناسب با تمام امکانات رفاهی و ارتباطی و وسائل خانگی برای شهروندان. استفاده از سرویس ایاب و ذهاب و غذای رایگان در محل های کار. آموزش و پرورش رایگان در تمام سطوح و …

دوستان کاش کمی بیشتر وقت می گذاشتید. در انتخاب نام برای بیانیه خود دقت بیشتری می کردید و آن را نه بیانیه ۵ ماده ای زنان برای حل بحران بلکه بنام بیانیه ما زنان امضا کننده برای بخشی از مطالبات زنان نام گذاری می کردید.

فریده ثابتی ۲۳ ژانویه ۲۰۱۰

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.