فریاد مرغ های طوفان

طوفان موج های انسانی

چون موج های سونامی

می لرزاند زمین را

زیر پاهایش

سخن می گوید

بی هراس

و به سخره می گیرد مرگ را

با دست های سرخ

و محبوس می کند مرگ را

در مشت های گره کرده

تا برویاند زندگی را

تا زمین زخم خورده را

به سبزی

تالاب های چروکیده را

به باران

و چشمه های تشنه را

به آب

میهمان سازد

قفل تقدس مالکیت را بشکند

رنجیر بی عدالتخانه را پاره کند

و ببندد قلاده را

بر سگان هار

از آیت و سردار

تا حاکم و سرمایه دار

و دست سرکوب را کوتاه

و بخواند

خستگان کار و بیکاری را

و خستگان فقر و بیگاری را

و زنان و مردان را

و کودکان و پیران را

به چشن رهای

با دست های خود

فریده ثابتی

اردیبهشت ۱۴۰۱/ ماه مه ۲۰۲۲