اگر کارگران خباز سنندج به جای سندیکا شورای ضد سرمایه داری داشتند چه می کردند؟

[contentblock id=1 img=html.png]کارگران شاغل در خبازی های سنندج ضمن انتشار بیانیه ای اعلام داشته اند که نامه نگاری های مکرر انجمن صنفی یا سندیکای آنان برای افزایش دستمزد ناکام مانده است. منظور صادر کنندگان بیانیه از افزایش دستمزد بنا به تصریح خود آنان، همان چیزی است که نهاد کارگرستیز و کارگرکش موسوم به شورای عالی کار دولت اسلامی بورژوازی در مصوبه اخیر خود به عنوان دستمزد سالانه توده های کارگر اعلام داشته است. رقم پیشنهادی این نهاد جنایتکار دولتی برای دستمزد و افزایش سالانه بهای نیروی کار کارگران تا آنجا محقر، ناچیز و بشرستیزانه است که حتی محافل رسمی رسوای بورژوازی نیز، حداقل از سر فرصت طلبی و رقابت جوئی با شرکای طبقاتی خویش، آن را مورد انتقاد قرار داده اند. این رقم یا کل دستمزد ماهانه پیشنهادی نهاد مذکور حتی برای بازتولید نیروی کار و امرار معاش ۵ روز یک کارگر حتی در صورت تحمل تمامی گرسنگی ها و بی داروئی ها و محرومیت های قابل تحمل باز هم کفاف نمی دهد. بیانیه کارگران خباز حدیث تلخ این حقیقت است که سندیکای آنان مطابق معمول و بر اساس عرف، ماهیت و موضوعیت وجودی هر تشکل سندیکائی، شالوده « مبارزه » خود برای « استیفای حقوق»!! کارگران را دقیقاً اعتبار و تقدس همان چیزی قرار داده است که مصوبه رسمی شورای عالی کار دولت هار اسلامی بورژوازی است. به بیان دقیق تر، انجمن صنفی کارگران خباز سنندج بدون هیچ کم و کاست کاری را انجام داده است که محتوای نسخه پیچی سرمایه برای ایفای نقش سندیکا در جامعه حوزه نیروی کار شبه رایگان و دیکتاتوری گند و خون و توحش سرمایه داری است. بخش هائی از ارتجاع درنده بورژوازی ایران از سنخ اصلاح طلبان، طیف توده ای، جمهوری خواهان دینی و لائیک و بسیاری اپوزیسونهای دیگر این طبقه به طور معمول و به عنوان یکی از ساز و کارهای رقابت خود با جناح مسلط قدرت سیاسی سرمایه بر طبل ایجاد سندیکاهائی می کوبند که هم جنبش کارگری را به طور کامل زمینگیر سازند و هم نازل ترین بهای نیروی کار و سلاخی بی مهار معیشت و دارو و درمان و حداقل مایحتاج زیستی و اجتماعی توده های کارگر را لباس مدنیت، حقوق و « نظم جامعه»!! بر تن کنند. انجمن صنفی کارگران خباز سنندج مثل هر سندیکای دیگر روئیده در برهوت وحشت سرمایه داری ایران و جهان عین همین نسخه پیچی سرمایه را مبنای کار خود ساخته است و در اینجا سؤال اساسی این است که اگر کارگران به جای این نوع سندیکاها شوراهای ضد سرمایه داری خود را داشتند یا تشکیل می دادند چه کار می کردند و چه راهی را در پیش می گرفتند.
شالوده کار شوراهای ضد سرمایه داری بر اعمال قدرت سازمان یافته آگاه و هدفمند توده های کارگر علیه سرمایه و برای محو بردگی مزدی استوار است. شوراها هیچ تمکینی را به هیچ شکل نظم و حقوق و قانون و مدنیت و قدرت سرمایه جایز نمی شمارند. در هیچ شرائطی از هیچ حکم و مصوبه و منشور بورژوازی تبعیت نمی کنند. آن ها همواره و همه جا آن می کنند که قدرت متشکل و متحد و آگاه طبقه آنان حکم می دهد و بنیاد کار ر،ا به میدان کشیدن هر چه وسیع تر، سراسری تر و متحدتر این قدرت می بینند. مشغله کار شوراها با چنین راهبرد و دورنمائی در هر لحظه و هر حلقه از زنجیره پیکار جاری این است که بهترین ساز و کارهای ممکن را برای صف آرائی مستقل توده های طبقه خود علیه سرمایه کشف، اتخاذ و اعمال نمایند. با این چند جمله کوتاه به سؤال اساسی خویش باز گردیم. اگر کارگران خباز سنندج و همه همزنجیران دیگر آن ها در هر کجای جامعه و جهان، به جای سندیکا یا دکه های چانه زنی نوع انجمن صنفی، شوراهای ضد سرمایه داری خود را داشتند در همین لحظه حاضر و در رابطه با دستمزد روز توده های کارگر به چه کارهائی دست می زدند؟
شوراها با صدای بلند و کوبنده برای همه همزنجیران خویش که بیش از ۸۰% مصرف کنندگان نان را تشکیل می دهند توضیح می دادند که کل مراکز تولید و پخت و توزیع نان، کل سرمایه های خبازی ها، محصول مستقیم کار و استثمار آنان است. درست همان گونه که کل سرمایه های موجود جهان در هر شکل و هر قواره از کارخانه گرفته تا بانک و تجارتخانه و مدرسه و بیمارستان و هر مؤسسه اقتصادی و اجتماعی حاصل مستقیم استثمار طبقه کارگر بین المللی است. شورای ضد سرمایه داری اعلام می کرد که کارگران خالق و تنها خالق همه این سرمایه ها هستند اما همزمان کل مزد ماهیانه آن ها کفاف نان خالی و دارو و درمان ۵ روز خود و زن و فرزندانشان را نمی دهد. شورا ادامه می داد که بر همین اساس بساط مالکیت قهرآمیز، تبهکارانه و بشرستیزانه صاحبان سرمایه بر خبازی ها را ملغی می سازد. تمامی نانوائی ها را از سیطره تملک آن ها خارج می سازد. برنامه ریزی تولید نان و توزیع آن میان همزنجیران و توده اهالی را رأساً به دست می گیرد.
شورا اعلام می نمود که برای حصول این هدف از کل کارگران سنندج مشارکت مستقیم و از کل طبقه کارگر ایران و جهان حمایت مؤثر می خواهد. معنای مشارکت همه کارگران سنندج این است که هر کدام خود را عضو شورا دانند، هر کدام خود را در تولید و توزیع و مصرف این مایحتاج اولیه حیاتی ذی نقش و شریک فعال خوانند. همه کارگران خود را عضو جنبش سرمایه ستیز سلب مالکیت از سرمایه داران صاحب خبازی ها قلمداد کنند و برای پیروزی این جنبش دست به کار شوند.
شورای ضد سرمایه داری با رساترین صدا اعلام می داشت که از این تاریخ ما نه برده مزدی سرمایه داران که اعضای شورای ضد سرمایه داری تولید و توزیع نان برای همه اهالی هستیم و پیداست که همین اهالی مصرف کننده نان نیز خورد و خوراک و پوشاک و دارو و درمان موجود خویش را با ما و فرزندان ما تقسیم خواهد کرد. شورا به همه همزنجیران فراخوان می داد که دولت بورژوازی با تمامی قدرت دست به کار قتل عام ما خواهد شد. باید استوار و آهنین عزم از شورای خویش دفاع کنیم. باید کارزار مقاومت در مقل کل بورژوازی و دولت این طبقه را هر چه نیرومندتر و پرشورتر سازمان دهیم.
شورا با مشت آهنین به دولت سرمایه اخطار می نمود که فراهم سازی بی قید و شرط کلیه تسهیلات و امکانات لازم برای تولید نان مورد نیاز اهالی وظیفه حتمی اوست و مجبور ساختن دولت به قبول این حکم بخش لایتجزای دستور کار شورا و توده های کارگر عضو و حامی شورا می باشد.
اگر کارگران شورای ضد سرمایه داری داستند در چنین طریقی و با چنین رویکردی گام بر می داشتند و صدالبته که همزمان اعلام می کردند که انجام این امور فقط و فقط لحظه ای از بالندگی جنبش ضد سرمایه داری آنان است. تصریح می نمودند که این قبیل کارها یا گرفتن این مراکز از سرمایه داران، یا حتی همه مراکز کار از کل سرمایه داران باز هم هیچ نشانی از سوسیالیسم و الغاء بردگی مزدی ندارد. سرنگونی سرمایه داری نیازمند یک جنبش سراسری شورائی ضد کار مزدی، بر چیدن بساط دولت و هر نهاد بالای سر کارگران، محو سرمایه به مثابه یک رابطه اجتماعی، محو وجود طبقات و استقرار سازمان شورائی برنامه ریزی کار و تولید و زندگی اجتماعی توسط همه آحاد توده های کارگر است.
فعالین جنبش لغو کار مزدی
ژوئن ۲۰۱۳

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.