رخدادهای عراق، غلطش عمیق تر رفرمیسم چپ در ورطه ناسیونالیسم کرد

رخدادهای یک ماه گذشته که با تهاجم جریان ارتجاعی دولت اسلامی عراق و شام (داعش) به مناطق شمال عراق و تسخیر شهر های بزرگ سنی نشین موصل و تکریت آغاز شد، کل منطقه را با یک تحول پیشبینی نشده رو به رو ساخته است.  ادامه این روند، کردستان عراق را هم که بعد از سرنگونی رژیم بعث به عنوان تنها منطقه امن در عراق از آن اسم برده می شد در بر گرفته است. در همان روزهای اول با عقب نشینی ارتش عراق از مناطقی که طبق قانون اساسی عراق بخشی از جغرافیای کردستان است، اما مورد مناقشه دولت مرکزی و حکومت اقلیم می باشد و سپردن این مناطق به نیروهای پیشمرگه، سران اقلیم کردستان سیاست دفاع از خاک کردستان را پیش گرفتند. آنها رسمأ اعلام داشتند که قصد جنگ با داعش و هیچ جریان دیگری ندارند و تنها از مردم این مناطق دفاع می کنند. همزمان با اتخاذ این سیاست تدافعی، مسعود بارزانی بحث استقلال کردستان و برگزاری رفراندوم بر سر این مسئله را پیش کشید. طرح تشکیل دولت کردی از سوی رئیس اقلیم کردستان احزاب رفرمیسم چپ را زمین گیر کرد، شاید آنان انتظار شنیدن چنین سخنانی اززبان بارزانی در این شرایط را نداشتند. به همین دلیل هم که باشد، برای جدا نماندن از قافله بورژوازی کرد با شتاب و هیجان پشت سر فتوای حاکم اقلیم قرار گرفتند. آشوب زدگی چپ غیر کارگری در این جور مسائل، بسیار طبیعی است. آویختگی ذاتی به راه حلهای بورژوازی و در همان حال سخن از کمونیسم و تلاش برای جلب توهم توده های کارگر این نوع آشفته فکری ها را هم دنبال دارد. اینکه بارزانی بحث استقلال کردستان را پیش کشد چیز چندان غیرمنتظره ای نبود. در دنیائی که اردوغان رؤیای احیای امپراطوری عثمانی را در شیپور می کند، چه جای تعجبی است که بارزانی نیز به فکر کردستان مستقل، تسویه حساب با رقبای کرد، توسعه اقلیم و این جور مسائل افتد، وضعیت روز عراق، فروپاشی ساختار قدرت سیاسی و همه چیز کشور، تسلط دولت اقلیم بر برخی مناطق نفتی، برخورداری از حمایت دولت های  امریکا، اسرائیل، اروپا و عرب منطقه یا خیلی عوامل دیگر هم می توانند پشتوانه این رؤیابافی گردند. بورژوازی کرد و در صدر آن بارزانی، با محاسبه همه مسائل، ایده استقلال کردستان را چه با هدف جدائی اقلیم از عراق و چه حتی به خاطر امتیازگیری بیشتر از دولت مرکزی پیش کشید. متعاقب این کار،  دولت ایران سریعأ واکنش نشان داد، با طرح مسئله حق تعیین سرنوشت شدیداً مخالفت نمود و سران اقلیم کردستان را تهدید کرد که برای جلو گیری از این رخداد به انجام هر کار ممکنی متوسل خواهد شد. تهدیدات رژیم ایران البته چند روز بعد، وقتی معلوم شد که احزاب اصلی ناسیونالیسم کرد عراق بر سر برگزاری رفراندوم برای استقلال متفق نیستند، زمانی که اتحادیه میهنی و حزب تغییر مخالفت خود با طرح بارزانی را ظاهر ساختند، به مقدار زیادی فروکش کرد. این البته مطلقاً به این معنی نیست که دولت اسلامی ایران دست روی دست گذاشت و سیاست های همیشگی تفرقه اندازی خود در عراق و کردستان را با شدت تمام دنبال ننمود،  میدان دادن به مانور و اعلام حضور سلفی های مرتجع و قمه کش در شهرهای سنندج ، جوانرود و بانه با هدف ارعاب و ایجاد فضای ترس و وحشت در شهرهای کردستان مسلماً تشدید شد، جمهوری اسلامی از این طریق و راههای دیگر پیغام صریح و آشکار خود را به سران ناسیونالیسم کرد در رابطه با طرح مسئله استقلال کردستان رساند. تصمیم وزارت پیشمرگه در زمینه جلوگیری از حضور نیروهای اپوزیسون کرد ایرانی در میادین جنگ با داعش نیز طبیعتاً کاری بود که ناسیونالیسم کرد برای کاهش میزان رنجش جمهوری اسلامی انجام داد. ترکیه که مدت هاست با حکومت اقلیم کردستان وارد یک روابط گسترده اقتصادی شده است و منافع دراز مدت خویش را دنبال می کند، نه تنها با اعلام ایجاد دولت مستقل کردی مخالفتی نکرد، که حتی آن را مناسب حال و سیاست های خود نیز یافت. بورژوازی امریکا هنگام راه اندازی جنگ عراق در سال ٢٠٠٣ قطعاً دنبال تجزیه این کشور نبود. کل عراق آویزان به استراتژی جهانی خود را می خواست، این هدف اما محقق نشد و این جمهوری اسلامی بود که بدون پرداخت هیچ هزینه ای برنده واقعی جنگ شد. رخدادی که نارضائی امریکا، ترکیه، کشورهای عرب منطقه از اوضاع را عمیقاً دامن زد. امریکا و متحدینش، عراق یکپارچه را وقتی می خواهند که همه چیز بر وفق مرادشان باشد، در غیر این صورت چند پارگی این کشور و از جمله استقلال کردستان برایشان یک آلترناتیو است. از همین روی اینان با سکوت ضمنی یا لفظ بافی کلی، حداقل هیچ مخالفت صریحی با طرح بارزانی ننمودند. در این میان دولت نژادپرست و فاشیست اسرائیل رسمأ ازطرح استقلال کردستان حمایت کرد.

تا اینجا از مواضع دولت ها گفته شد،  اما ببینیم موضع رفرمیسم چپ در قبال این ماجرا چه بود و چه هست. کومه له سازمان حزب کمونیست ایران و شاخه های کمونیسم کارگری رسمأ از فراخوان بارزانی برای استقلال کردستان و تشکیل دولت کردی حمایت کردند. آنها  تشکیل دولت بورژوازی کرد را به فال نیک گرفتند و بی پروا این اتفاق را در کمکی به تقویت جنبش کارگری و گسترش مبارزات آتی توده های کارگر اعلام کردند!.جریانات موسوم به کمونیسم کارگری اطلاعیه های بیست سال پیش خویش در رابطه با مسئله استقلال کردستان را از درون آرشیوها بیرون کشیدند تا به مردم بگویند این ما بودیم که نخست این مسئله را طرح کردیم! باید پرسید چه اتفاقی افتاده است؟ چپی که ریاکارانه از کمونیسم حرف می زند و سالهاست  شعار انترناسیونالیسم پرولتری سر می دهد، چرا برای تشکیل دولت بورژوازی کرد سینه چاک می دهد و برای کردستان مستقل سرمایه شیپور شادی ساز می کند؟ چرا رهائی طبقه ما را در گرو تشکیل دولت مستقل بورژوازی کرد می بیند!. آنان که تا دیروز حتی لباس، موزیک و غذای کردی را تحقیر می کردند، اینک نسخه حاکم ضد کارگر و جنایتکار اقلیم برای استقلال کردستان را جواز تضمین پیروزی طبقه کارگر می بینند. این چپ غیر مارکسی از کدام ادبیات کارگری کمونیستی این مقوله را بیرون کشیده است که طبقه کارگر اول بایستی هویت ملی داشته باشد و به سرباز بورژوازی ملی تبدیل شود و بعدأ به امر مبارزه طبقاتی بپردازد؟ با استناد به کدام تجربه تاریخی، رشد جنبش کارگری و گسترش مبارزات ضد سرمایه داری طبقه کارگر موکول به استقرار دولت درنده بورژوازی بوده است؟  تمامی احزاب طیف رفرمیسم چپ وشیفته  قدرت حزبی نیک می دانند که بیش از دو دهه است که مسئله ملی در کردستان عراق عملأ موضوعیت خود را از دست داده است. توده های کارگر کردستان توسط بورژوازی حاکم کرد استثمار می شوند. این روزها عوامفریبی این چپ  هیچ حد و مرزی را نمی شناسد، آیا واقعأ اینها نمی دانند که در هیچ مقطعی از تاریخ، احزاب ناسیونالیسم کرد منافع توده های طبقه کارگر کردستان را که این چپ ریاکارانه سنگ دفاع آن را به سینه می زند، مد نظر نداشته اند و همیشه خواهان سهیم شدن بورژوازی کرد در حکومت مرکزی و استثمار وحشتناک تر کارگران کرد بوده اند؟ خاک پاشیدن رفرمیسم چپ به چشم جنبش کارگری کردستان هر انسان کمونیستی را باید تکان دهد، هیچ کارگر هوشیار و کمونیستی مجاز نیست سکوت اختیار کند. بورژوازی کرد جلو چشم این چپ خجول  بیش از دو دهه است نیمچه دولتی تشکیل داده است، پارلمان دارد، ارگانهای سرکوبگر سرمایه را پرورش داده است و در طول این دو دهه از حاکمیت ننگینشان، بارها مبارزات کارگران و توده های کارگر  به جان آمده  شهر های کردستان را توسط این ارگانهای سرکوبگر به خاک و خون کشیده است. درون پارلمان این حاکمان جلاد سرمایه، ارتجاعی ترین قوانین علیه زنان و ضد کارگری ترین قرارها تصویب شده است. آنان با استثمار کارگران کردستان و ده ها هزار کارگر مهاجر به  ثروت های نجومی رسیده اند و عملأ به بخشی از بورژوازی هار جهانی تبدیل شده اند. زیر سایه حاکمیت احزاب ناسیونالیسم کرد جنایتکارترین و عقب افتاده ترین نیروهای متحجر مذهبی رشد کرده اند، بجای فراهم کردن درمان و بهداشت و رفاه اجتماعی، هزاران مسجد و تکیه و خانقاه را در شهرهای کردستان ساخته اند. طبق آمار اداره اوقاف دولت اقلیم کردستان، حتی شهر ریاض در عربستان به اندازه شهر اربیل مسجد ندارد. از اینها گذشته دو حزب بزرگ اسلامی که با داعش و سلفی ها بسیار نزدیک و هم سو هستند در پارلمان کردستان حضور دارند.  چپ رفرمیسم و سوسیال خلقی، بسیار عوامفریبانه در شیپور دفاع از دمکراسی، مدنیت و مقابله با جریان اسلامی داعش می دمد. باید از اینان پرسید که زیر حاکمیت احزاب بورژوازی کرد کدام حقوق اجتماعی و انسانی استثمارشوندگان احیا شده است که امروز این چپ عوامفریبانه پیوستن خویش را به اردوی آنان توجیه می کند. این همه قتل عام زنان، ترور روزنامه نگاران و صدور فتوای قتل آزادیخوهان مگر ارمغان وحوش داعش بوده است؟ ازاحزاب و جریانات غیر کارگری چپ و راست انتظار آنچنانی نیست و هیچ جای تعجب هم نیست که  امروز برای استقلال کردستان  و بسیج شدن پشت سر بارزانی از همدیگر سبقت می گیرند. رفرمیسم چپ و در رأس آن ابراهیم علیزاده محق است که جنایات دو دهه احزاب ناسیونالیسم کرد و استثمار بیرحمانه توده های طبقه کارگر کردستان را دستاورد مردم کردستان جار بزند، اما کارگر هوشیار و کمونیست کردستان نباید به ایشان این اجازه را بدهد که این خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر کردستان را به نام کمونیسم انجام دهد. ابراهیم علیزاده یا هر فرد دیگری باید در قبال جنبش کارگری پاسخگو باشد، این گرد و غبارها روزی فرو خواهد نشست و فعال جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر کردستان از ایشان خواهد پرسید که این چه نوع استراتژی کمونیستی است که تنها بدلیل صدور مجوز اردوگاه نشینی از جنایات دو دهه حاکمیت ننگین و شرم آور ناسیونالیسم کرد چشم پوشی شود و جنایات آنان را به عنوان دستاوردهای مردم کردستان به خورد توده های طبقه کارگر بدهند.

در مورد پدیده داعش

  داعش جریانی نبود که یکشبه بسان قارچ از دل زمین سر بر آورد، این جریان ضد بشری که ظرفیت هر گونه جنایت و بربرمنشی را دارد ساخته دست بورژوازی غرب و در رأس آن آمریکای جنایتکار است، داعش به عنوان ابزاری در دست آنان و کشورهای منطقه از جمله عربستان، قطر، ترکیه در رقابت با دولت سرمایه اسلامی ایران و دولت بشار اسد به کار گرفته شده است. هر جا منافع این جنایتکاران ایجاب کرده باشد، داعش این طاعون عصر ما را از همه لحاظ تقویت کرده اند و به جان مردم کارگر و زحمتکش انداخته اند. ناسیونالیسم کرد نیز با شرکت دادن احزاب برادر داعش در پارلمان و سهیم کردن آنان در قدرت سیاسی، از آنها بعنوان ابزاری در مقابل جنبش کارگری و مبارزات مردم آزادیخواه کردستان به نفرت بارترین شکل استفاده کرده است. ناسیونالیسم کرد با ایدولوژی داعش هیچ مشکلی نداشته و ندارد.

 پیروزی داعش در میادین جنگ با ارتش عراق که دامنه نفوذ این جریان بغایت ضد انسانی اسلامی را گسترش داد و آن را از لحاظ مادی و نظامی تقویت کرد کل معادلات سیاسی و جغرافیائی منطقه را به هم ریخته است. افسار این نیروی ارتجاعی از دست صاحبانش رها شده است. داعش از لحاظ سیاسی معتقد و پایبند به یک جغرافیا و مرز مشخصی نیست، این جریان خواهان خلافت اسلامی بر منطقه است که طبیعتاً هر چهار بخش کردستان را نیز شامل می شود. بارزانی در همان روزهای نخست به مردم کردستان گفت که نگران وضعیت پیش آمده نباشند زیرا نه داعش با کردها می جنگد و نه ما با کسی قصد جنگ داریم. بارزانی در شرایطی این سخنان را خطاب به مردم کردستان بیان می کرد و می گفت داعش با کرد نمی جنگد که همگان می دانند بیش از دو سال و نیم است، داعش و جریان ارتجاعی جبهه النصره مردم کردستان سوریه را قتل عام می کنند. انگار مردم کردستان سوریه انسان نیستند! و حتی با معیارهای ارتجاعی ناسیونالیستی مسعود بارزانی گویا کرد هم به حساب نمی آیند! جریان مزدور بارزانی در همراهی و همسوئی با سیاست های دولت ترکیه  در تقویت و باز گذاشتن دست جریانات اسلامی داعش و جبهه النصره در قتل  عام مردم کردستان سوریه  سهیم و شریک است. تراژدی شنگال برگ ننگین تازه ای به پرونده حزب بارزانی افزوده است و بار دیگر برای مردم کردستان ثابت شد که ناسیونالیسم کرد این ظرفیت را دارد که برای تحکیم موقعیت خویش به هر گونه بده و بستان و معامله گری جنایتکارانه  با دولتهای منطقه دست بزند. عقب نشینی نیروهای بارزانی از این شهر استراتژیک ، به هیچ وجه نمی تواند یک تاکتیک نظامی باشد و بسیار ناممکن به نظر می رسد که دولت ترکیه در این ماجرا نقشی نداشته باشد، زیرا شنگال در نزدیکی موصل قرار دارد و با استان حسکه واقع در غرب کوردستان هم مرز است و حسکه هم نزدیک به شهر ماردین در کوردستان ترکیه است. تسلط کامل داعش برمنطقه شنگال می تواند از طرفی راه ارتباطی کردستان عراق با کردستان سوریه را برای مانورهای نظامی بیشتر این جریان باز کند و از سوی دیگر نیز مانع ارتباط پ ک ک با نیروهای مدافع خلق (ی پ گ) شود.

قطع ارتباط پ ک ک برای برخی کمکها به مردم کردستان سوریه خواست ترکیه است. همگان می دانند که همزمان و به طور هماهنگ دولت ترکیه و حزب دمکرات برای قطع ارتباط توده های کارگر کردستان سوریه با ترکیه و عراق و با هدف درهم شکستن مقاومت انها در مقابل وحشیان داعش و جبهه النصره، اقدام به حفر کانالهائی در امتداد مرزها کرده اند. همگان در طول دو سال اخیر از نزدیک شاهد توحش و بربریت جریان داعش علیه مردمان سیه روزی هستند که در بخشی از مناطق سوریه  تحت حاکمیت این وحوش می باشند. توده های کارگر و زحمتکش کردستان از این جریان متنفرند و برای مقابله با آن از هیچ کاری دریغ نکرده اند. مقاومت کارگران و ستمدیدگان کردستان سوریه اعم از زن و مرد پیر و جوان، علیه وحوش اسلامی داعش و در دفاع از کرامت و آزادی و حقوق انسانی خویش در طول این مدت ستایش انگیز است و بایستی مورد حمایت و پشتیبانی واقع گردد. در دنیائی که مناسبات غیر انسانی سرمایه همه جا حاکم است و هر روزه در گوشه ای از این دنیای وارونه هزاران انسان بی دفاع قربانی سیاست های ضد بشری سرمایه، تعصبات کور و شرم آور ملی و مذهبی می شوند، در این جغرافیای کوچک و بسیار محدود، توده وسیع کارگر و استثمارشونده کرد سوریه به صورت خودجوش و به حکم دفاع از حق زنده ماندن و شرافت و حیثیت انسانی دست به مقاومت زدند و با دست خالی هر چه توانستند انجام دادند. اما مقاومت و مبارزه خودانگیخته این کارگران و ستمدیدگان مثل همه جای دیگر دنیا مورد دستبرد اپوزیسون های رفرم طلب راست و چپ بورژوازی از جمله پ ک. ک است. ناسیونالیسم کرد با همه توان دست به کار سوار شدن بر موج خشم و قهر اینان است. توده های کارگر و زحمتکشی که بعد از خروج قوای دولت بشار اسد خواستند شوراهای خویش را تشکیل دهند و سرنوشت خود را بدست گیرند اما مثل همیشه و همه جا در معرض موج سواری ناسیونالیسم چپ نمای کرد و اپوزیسون های ارتجاعی بورژوازی قرار گرفتند. این کارگران امرز با فداکاری کم نظیری در مقابل توحش و بربریت داعش  ایستادگی می کنند. کار اینان باید مورد حمایت کارگران سراسر دنیا قرار گیرد اما بدبختانه هیچ صدائی از هیچ بخش طبقه کارگر جهانی در این گذر به گوش نمی رسد. در چنین وضعی، در شرائط فقدان جنبش سازمان یافته ضد سرمایه داری طبقه کارگر در کردستان سوریه، مطابق معمول جریان ناسیونالیسم چپ نمای کرد  نزدیک به پ ک ک است که رهبری مقاومت مسلحانه این کارگران را به دست گرفته است، واقعیت این است که حرکت خودجوش، رادیکال، یکپارچه و متحد این استثمارشوندگان و ستمکشان برای دفاع از حق زندگی و ابتدائی ترین حقوق انسان های اسیر توحش بورژوازی می تواند به سرعت از سیطره این جریان رها شود و به تجربه ای گرانبها برای کارگران منطقه تبدیل شود. خارج شدن شوراهای مردمی از سیطره هژمونی جریان ناسیونالیستی در کردستان سوریه و قرار گرفتن این شوراها بر بستر مبارزات ضد سرمایه داری می تواند روزنه امیدی در تاریکستان جامعه سوریه و کل منطقه باز کند. تنها در چنین شرایطی است که مبارزات و فداکاری توده های طبقه کارگر نه تنها مورد معامله قدرت بین جریان ناسیونالیستی و دولت مرکزی قرار نخواهد گرفت، بلکه می تواند به راهکار نوینی در مبارزات هدفمند ضد سرمایه داری برای کل طبقه کارگر سوریه تبدیل شود.  تودهای کارگر و ستمدیده کردستان عراق که اینک آماج تهاجم جانیان اسلامی قرار گرفته اند و شب را با دلهره به روز می رسانند می توانند مثل همزنجیران خویش در کردستان سوریه، شوراهای شهر و محلات خویش را تشکیل دهند، این شوراها را سنگر مبارزه طبقاتی خود علیه وحوش داعش، علیه همه بخش های بورژوازی و علیه هر جنایت و درندگی سرمایه سازند. دل بستن به نیروی مسلح ناسیونالیسم کرد نه تنها ضامن امنیت جانی مردم نیست، که ممکن است تکرار تراژد یهای دیگری و چه بسا از شنگال وحشتناکتر را نیز به دنبال داشته باشد. نیروی مسلح ناسیونالیسم کرد عین ارتش دولتهای سرمایه است و از سوی سران احزاب ناسیونالیسم کرد هدایت می شود و تحت سرکردگی این احزاب است. تاریخ  و عملکرد نیروهای مسلح احزاب بورژوا ناسیونالیست کرد هم برای مردم کردستان روشن است و آنان فراموش نکرده اند که نیروهای این احزاب روزی جلودار نیروهای سپاه قدس پاسداران ایران، روزی ارتش ترکیه و نیروهای بعث بوده اند. کردستان عراق بسان همه جای دیگر دنیا فاقد یک جنبش کارگری مستقل و سازمان یافته و رادیکال و شورائی است اما توده های کارگر و زحمتكش کرد از این ظرفیت برخوردار ند که:

۱. تجربه نقادانه تشکیل شوراهای سال ٩١ در سلیمانیه، اربیل و کرکوک را به کار گیرند و با سازماندهی شورائی و تسلیح خویش دست به کار تشکیل صف مستقل مقاومت گردند.

۲. خواستار محاکمه عاملان واقعه شنگال در شوراهای کارگری خود شوند.

۳. هم اینک ده ها هزار کارگر ستمدیده عرب از بیم وحشی های داعش به شهرهای کردستان پناه آورده اند، شوراهای کارگری می توانند امنیت این انسانهای نگون بخت را در مقابل گروه ها و دستجات نژاد پرست کرد به دوش گیرند. کارگران کردستان عراق ناخواسته آماج تهاجم فاشیستهای اسلامی قرار گرفته اند، این انسان ها در مقابل یک آزمون تاریخی واقع شده اند. پیروزی بر بورژوازی بشرکش اسلامی داعش از کانال احزاب ناسیونالیستی قدرت طلب میسر نیست. آنان بر سر بزنگاه توده کارگر و زحمتکش  کردستان را در پیشگاه قدرت های جهانی و دولتهای جنایتکار منطقه قربانی خواهند کرد. هنوز دیر نشده است و فعالین کارگری کردستان می توانند  فراخوان مقاومت همگانی را صادر کنند. جنگ داعش تنها جنگ علیه کردستان سوریه و عراق نیست،  شاخه های داعش  در کردستان ایران نیز به تحرک افتاده اند، چپ غیر کارگری تلاش می کند که ابراز وجود سلفیهای متحجر در کردستان ایران را کم اهمیت و تنها به عنوان موی دماغ توصیف کند. همگان می دانند که در غیاب جنبش نیرومند ضد سرمایه داری در دنیا جنایتکارترین نیروهای ارتجاعی رشد کرده اند، در اروپا  همه جا خطر نازیسم و نژاد پرستی احساس می شود. در کردستان ایران نیز همسان تمامی جوامع بورژوازی دنیا بدلیل عدم حضور گرایش ضد سرمایه داری طبقه کارگر، متحجرترین و وحشیترین جریانات اسلامی رشد کرده اند. باید پرسید که حضور چپ فرقه ای و رفرمیست در کردستان مگر چقدر ملموس بوده است که توانسته باشد راه رشد جریانات سلفی را گرفته باشد. طبقه کارگر کردستان در سایه نفوذ این چپ صاحب کدام تشکل رادیکال و کمونیستی خویش شده است که امروز در مقابل وحوش سلفی به عنوان سد محکمی عمل کند؟ تمامی شواهد دال بر این است که جریان ارتجاعی سلفی در میان توده های رنج دیده طبقه ما از نفوذ غیر قابل انکاری برخوردار شده اند. با شعار دادن نمی توان به جنگ این مافیای درنده و وحشی رفت. راه مقابله با این جریانات ارتجاعی انسان کش بورژوازی، تنها و تنها متشکل شدن توده های طبقه کارگر در شوراهای سرمایه ستیز است. اینکه مافیای داعش دست ساز قدرت های سرمایه داری جهانی و دولت های جنایتکار منطقه است و هر دولتی منافع خویش را دنبال می کند بر همگان روشن است. نه تنها داعش، طالبان و القاعده، بلکه کل مذاهب و ادیان به قدمت تاریخ بشر ابزار و سلاح دست طبقات استثمارگر علیه استثمارشوندگان بوده اند. تنها طبقه کارگر آگاه و متشکل در شوراهای خویش می تواند جریان ضد بشری داعش را قبل از آفرینش فاجعه های انسانی جدید سر جایش بنشاند. طبقه کارگر نباید سیاهی لشکر دولت ها و احزاب بورژوازی شود، رسالت فعالین این طبقه این است که ضمن روشنگری در مورد پدیده داعش و افشای تمامی نیروهای درگیر در این جنگ قدرت، خود دست به کار سازماندهی ضد سرمایه داری و شورائی توده های همزنجیر شوند. پیروزی ناسیونالیسم بر داعش پیروزی مردم کارگر و زحمتکش نیست، بلکه تحکیم موقعیت ناسیونالیسم کرد است.اگر طبقه کارگر کردستان در شرایط مطلوبی نیست واز فقدان شوراهای سرمایه ستیز خویش رنج می برد، این بدان معنی نیست که نبایستی از سازماندهی شورائی طبقه کارگر سخن به میان آورد و به جای آن پشت سر بارزانی و ناسیونالیسم کرد بسیج شد. تنها آلترناتیو رادیکال در مقابل داعش و تمامی نیروهای بورژوازی ایجاد شوراهای ضد سرمایه داری کارگران وتسلیح توده کارگر در این شوراها است. خطر داعش تنها مختص به سوریه، عراق و کردستان نیست، بورژوازی هر جا لازم ببیند از این نیرو برای سرکوب، مهار و به انحراف کشاندن جنبش ضد سرمایه داری استفاده خواهد کرد.تمامی این  مصائب در فقدان حضور جنبش  کارگری جهانی است و گرنه چطور ممکن بود داعش حتی در قلب شهر های اروپائی نیز عربده بکشد

ملک پیرخضری

آگوست ٢٠١٤

 

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.