/

قصه « غیبیت» بورژوازی صنعتی

نشریه « راه آینده» با ۴ فعال جنبش کارگری ایران مصاحبه ای ترتیب داده است. گفتگو بر سر پدیده ای به نام « قانون کار»، تغییرات روز این « قانون» و جا و مکان این تغییرات در برنامه  کار بورژوازی است. کاظم فرج الهی عضو هیأت مؤسس « کمیته پیگیری …»، از جمله این شرکت کنندگان است. او در بررسی آنچه که طی ۲۵ سال اخیر، بر سر« قانون کار»  رفته است مطالبی را مطرح می کند. معضل اساسی ایشان این است که این« قانون» اساساً در غیاب بورژوازی خصوصی و به ویژه بورژوازی صنعتی ایران طرح و تصویب شده است!! و به همین دلیل هم مصالح زندگی و کار و رفاه طبقه کارگر به درستی در آن ملحوظ نشده است!!! فرج الهی در این مصاحبه به مسائل دیگری از جمله بر اهمیت حیاتی صنف سالاری و سندیکالیسم یا مبرمیت مبارزه قانونی!!! برای طبقه کارگر تأکید نموده است. مسائلی که در این نوشته کوتاه چند خطی موضوع بحث ما نیستند و قصد هیچ اشاره ای به هیچ کدام از انها را نداریم. نکته اساسی مورد گفتگو در اینجا روایت یا به بیان دقیق تر سوکنامه سیاسی ایشان در باره غیبت بورژوازی صنعتی و تأثیر فاحش این غیبیت بر تنظیم نامساعد « قانون کار»!!! و در همین گذر وخامت افزون تر وضعیت معیشت و حقوق اولیه انسانی و اجتماعی توده های کارگر ایران است!!! اینکه آقای فرج الهی تا چه میزان به آنچه می گوید آگاه هست؟ دقیقاً نمی دانم، اما یک یک چیز روشن است. آنچه وی امروز بر زبان می راند، تکرار همان باژگونه پردازیهای مسمومی است که از دیربار تا حال توسط نمایندگان سیاسی و فکری بخش هائی از بورژوازی به شریان حیات جنبش کارگری ایران و بسیاری کشورهای دیگر تزریق گردیده است. طبقه کارگر جهانی تاوان تأثیرپذیری مخرب از این تحلیل ها و برداشت ها را به صورت بسیار وحشتناکی پرداخت کرده است، دهه های فراوانی به دار جنبش های ناسیونالیستی و سوسیال بورژوائی حلق آویز شده است، انقلابات فراوانی را با گوشت و پوست و خون توده های خود  به پیش برده و در سر بزنگاه به صورت کامل تسلیم بورژوازی ساخته است.

روایت « کاظم فرجی الهی» از سرمایه روایت اقتصاد سیاسی بورژوازی است. سرمایه در اینجا مشتی ماشین آلات، تکنولوژی، پول، اوراق بهادار و در یک کلام مقادیری شیئی است. اگر در هیأت تکنولوژی و ماشین باشد یک چیز است و اگر شکل پول به خود گیرد چیزی دیگری می شود!!. در یک حالت برای کارگران مفید و قابل تقدیس است!! و در حالتی دیگر از قداست خود تهی می گردد. اگر در ملکیت دولت قرار گیرد، از بیخ و بن و ماهیت، دگرگون می شود و چه بسا« سوسیالیسم» شود!! و اگر در ملکیت صاحبان خصوصی باشد حال و روزگار و نقش و موضوعیت اجتماعی دیگری پیدا می کند!!! در یک کلام سرمایه معجونی از اشیاء است که به صرف دست به دست شدن، یا تغییر صور و حالاتش،  منحنی ممتدی از خوب و بد بودن را، با فراز و فرودهای متنوع، بر روی محورهای اساسی زندگی انسانها و به طور خاص توده های کارگر دنیا ترسیم می نماید!!! آنچه از دید آقای فرج الهی به تمام و کمال پنهان است، این است که سرمایه نه مشتی اشیاء بلکه یک رابطه اجتماعی است. رابطه ای میان انسانهاست، رابطه خرید و فروش نیروی کار و تولید اضافه ارزش، رابطه ای که به موجب آن عظیم ترین بخش ساکنان کره زمین به برده مزدی تبدیل می شوند و در هیأت توده های فروشنده نیروی کار از هر نوع دخالت در سرنوشت کار و محصول کار و زندگی خود به طور کامل ساقط می گردند. نیروی کار آنها به مثابه یک کالا به تصرف  سرمایه در می آید و سرمایه و وجود شخصیت یافته اش، یعنی طبقه سرمایه دار بر کل هست و نیست کارگران مسلط می گردد. سرمایه یک رابطه اجتماعی، زیربنای حیات جامعه کاپیتالیستی و پایه مادی موجودیت بورژوازی است، رابطه ای که دولت و نظم سیاسی، ساختار مدنی، افکار، فرهنگ، قوانین و قراردادهای مسلط موجود از جمله همین « قانون کار» مورد گفتگوی آقای فرج الهی تبخیر نیازهای بازتولید و حافظ مطلق العنان تداوم پروسه ارزش افزائی آن می باشند.

سرمایه، رابطه تولید اضافه ارزش است. کار اضافی پرداخت نشده کارگر مزدی است که در جریان مبادله مجدد با نیروی کار کارگر و تصاحب زمان کار اضافی او، کل پروسه تولید اضافه ارزش را بازتولید می کند و بطور لاینقطع خود را رشد می دهد و کوه آسا می سازد. سرمایه تجاری، بانکی، اوراق بورس و مانند اینها صرفاً اشکال مشخصی از دگرسانی سرمایه هستند. سرمایه بازرگانی سراسر دنیا در اساس حلقه ای از دور پیمائی سرمایه مولد است و تنها به اعتبار ایفای این نقش است که وجود مستقل احراز می کند. غول عظیم سرمایه مالی جهان و کل اوراق بورس بین المللی نیز به دلیل داشتن مکان خاص مسلط در حل و فصل معضلات پیش ریز سرمایه صنعتی، فونکسیون ویژه آنها در توسعه انباشت، اثرگذاری فاحش در تشدید استثمار نیروی کار و کمک به فزونی نرخ اضافه ارزش هاست که جایگاه واقعی خود را در شیوه تولید سرمایه داری و بازتولید کل سرمایه جهانی کسب می نمایند. سود کل این سرمایه ها اضافه ارزشی است که در پروسه مصرف نیروی کار مزدی تولید می گردد. این سرمایه ها از طریق مکانیسم های مشخص به وسعت انباشت، تشدید استثمار کارگران و افزایش سود سرمایه صنعتی کمک می کنند، اما سود عاید آنها صرفاً بخشی از حاصل استثمار طبقه کارگر در پروسه بازتولید سرمایه صنعتی و مولد است. وجود و تسلط نظام سرمایه داری در هر جامعه با استیلای شیوه تولید سرمایه داری، یا رابطه خرید و فروش نیروی کار و تولید اضافه ارزش، خصلت نما می گردد و توازن میان بخشهای مختلف سرمایه اجتماعی مانند سرمایه صنعتی، تجاری و بانکی و غیره، صرفاً تابعی از تقسیم کار درونی سرمایه به مفهوم عام، یا همان رابطه تولید اضافه ارزش است. اشکال غیرمولد سرمایه از نوع بازرگانی و ربائی از دیرباز در تاریخ وجود داشته اند اما وجود آنها هیچ ربطی به بود و نبود شیوه تولید کاپیتالیستی نداشته است. نظام سرمایه داری با کالا شدن نیروی کار و رابطه تولید اضافه ارزش، متولد می شود و با تسلط رابطه خرید و فروش نیروی کار در جامعه، کلیه اشکال سابق سرمایه همسان کلیه سازو کارها و بقایای دیگر شیوه تولید پیشین  در سیطره نفوذ رابطه تولید اضافه ارزش قرار می گیرند و در فرایند سامان پذیری سرمایه صنعتی است که جا و مکان خود را احراز می کنند.

عدم شناخت فرج الهی از سرمایه به عنوان یک رابطه اجتماعی، و یک شیوه تولید، سبب می شود که او سرمایه داری بودن جامعه ایران را از پایه و اساس مورد انکار قرار دهد. معنای غیبت بورژوازی صنعتی یا نقش ناچیز و موقعیت ضعیف سرمایه صنعتی!!! این است که گویا شیوه تولید، در جامعه ایران، سرمایه داری نیست!!! ترجمه این حرف آن است که معضل طبقه کارگر ایران نه وجود رابطه خرید و فروش نیروی کار، بلکه کمبود انباشت سرمایه صنعتی و نقصان گسترش رابطه تولید اضافه ارزش است!!! معنای این سخن آن است که محور مبارزه طبقاتی برای توده های کارگر ایران، نه جنگ علیه موجودیت نظام بردگی مزدی بلکه چالش مشکلات راه توسعه انباشت!!! و بذل مساعی برای پیش ریز هر چه انبوه تر سرمایه صنعتی در جامعه است!!! سخن کوتاه، جوهر گفتگوی فرج الهی این است که طبقه کارگر ایران باید به جای مبارزه علیه بود و بقای رابطه تولید اضافه ارزش، دست در دست بخشی از بورژوازی برای رونق بیش و بیشتر انباشت صنعتی، برای استحکام پایه های قدرت سرمایه داری و برای تحکیم طوق بردگی مزدی بر دست و پای خود تلاش نماید!!! حرفهای فرج الهی برای طبقه کارگر ایران و برای طبقه کارگر جهانی بسیار آشناست. بازمانده های همان افق بافیهای ناسیونالیستی و ضد کارگری « رشد سرمایه داری مستقل ملی»!!« نقش مترقی بورژوازی ملی»!!! و « استقرار صنعت مستقل ملی»!! است که سالهای مدید توسط ناسیونالیسم چپ در گوش کارگران دنیا زمزمه شد و در وسیع ترین سطح، جنبش کارگری کشورها را به دار انتظارات بخشهائی از بورژوازی آویزان ساخت. همین افق سازیها و توهم بافیها بود که در سالهای پیش و پس انقلاب ۵۷  بدترین ضربه را بر پیکر جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر ایران وارد نمود، توده های وسیع کارگر را به حمایت این یا آن بخش از ارتجاع بورژوازی فراخوان داد، مبارزه علیه بنیاد سرمایه داری را از پیش پای کارگران جاروب کرد و« امپریالیسم ستیزی» خلقی، « ملی نمودن صنایع وابسته»!!! و  بر پائی « سرمایه داری غیروابسته» را از زمین و آسمان به فضای فکر و مبارزه روز آنها پمپاژ نمود. کارگران را به ایثار برای« استقلال اقتصادی میهن»!!! اندرز داد و بسنده کردن به مبارزات سندیکالیستی در چهارچوب حاکمیت و ماندگاری سرمایه داری را در گوش آنان موعظه نمود.

فشار راه حلهای سوسیال بورژوائی بالا در کنار ضربات کوبنده دولت اسلامی سرمایه، طبقه کارگر ایران را از اغتنام فرصت برای سازمانیابی خود علیه سرمایه داری دور ساخت. جنبش کارگری شکست خورد و فشار این شکست تا امروز بر سینه این جنبش سنگین است، اما مبلغان « رشد صنعت ملی»!! دست بردار نبوده و نیستند. آنان بازهم در گوش کارگران می خوانند که بهبود آینده آنان به قدرت اعجاز بورژوازی صنعتی موکول است!!! به کارگران می گویند که  مشکلات آنها رانت خواری مشتی تاجر و صاحبان سرمایه تجاری است!!! اساس سرمایه داری بودن جامعه را از پیش چشم آنان خط می زنند. شالوده مشکلات را کمبود پیش ریز سرمایه در قلمرو صنعت قلمداد می کنند، سندیکالیسم یا ظرف متناسب تمکین کارگران به بردگی مزدی را برای توده های کارگر نسخه می پیچند. سایه هر جنب و جوش ضد سرمایه داری کارگران را به شلاق می کشند. مبلغان رشد « صنعت ملی»!! مرتضی محیط ها، رحیم زاده اسکوئی ها و فراوان کسان دیگر به همه این توهم پراکنی ها ادامه داده و همچنان ادامه می دهند. آنچه آقای کاظم فرج الهی در مصاحبه با نشریه « راه آینده » مطرح می کند، دقیقاً از همین جنس است. القاء « کارگردوستی» بورژوازی صنعتی و تبلیغ رفرمیسم راست سندیکالیستی محورهای اساسی صحبت او را تعیین می کند.

این حرف که گویا حضور و غیبت بورژوازی صنعتی در رتق و فتق قوانین و قراردادهای حاکم، کفه منافع طبقه کارگر را سنگین یا سبک می سازد!! اینکه گویا گرسنگی و فقر و سیه روزی دامنگیر کارگران از« سلطه سرمایه تجاری»!! و ضعف انباشت صنعتی ناشی می گردد!!! و نظائر اینها، نه حرف کارگران که بخشی از فریبکاری نمایندگان سیاسی نظام سرمایه داری علیه طبقه کارگر است. جامعه ایران بیش از یک قرن است که پروسه انکشاف کاپیتالیستی را گاه کند و گاه بسیار پرشتاب به پیش برده است. چهار دهه و نیم است که رابطه خرید و فروش نیروی کار و تولید اضافه ارزش، شیوه تولید مسلط جامعه است. چهار دهه تمام است که تولید سرمایه داری تا اقصی نقاط جامعه بسط یافته است و کلیه بقایای اشکال پیشین تولید را در تارو پود ملزومات بازتولید و خودگستری خود منحل ساخته است. سرمایه تجاری ایران بخشی از سرمایه اجتماعی به مفهوم عام سرمایه است. اینکه پروسه سرمایه داری شدن جامعه چگونه محقق شده است؟ اینکه سرمایه داران « وطنی »!!! هستند یا نیستند؟ انباشت بدوی سرمایه چه ویژگیهائی را با خود حمل نموده است؟ آیا توسعه و تسلط سرمایه داری حاصل بالندگی مانوفاکتورهای داخلی« میهن»!! است یا بر انباشت امپریالیستی سرمایه متکی بوده است؟  اینکه مکان سرمایه اجتماعی ایران در تقسیم کار جهانی سرمایه داری چه وضعی دارد؟ اینکه کل سرمایه اجتماعی در قلمروهای مختلف انباشت چگونه توزیع شده است؟ یا فراوان مسائل دیگر، در عین حال که مهم هستند و در عین حال که شناخت آنها برای طبقه کارگر لازم است اما هیچ یک از اینها با هر ویژگی و هر حالت، به هیچ وجه من الوجوه، اساس سرمایه داری بودن جامعه و بنیاد تسلط تام و تمام رابطه خرید و فروش نیروی کار و تولید اضافه ارزش را مطلقاً کمرنگ نمی کنند. هیچ نوع کسر و کمبود سرمایه صنعتی در این جامعه وجود ندارد و اینکه سرمایه اجتماعی در حوزه های مختلف صنعت و تجارت و بازار بورس چگونه توزیع شده است مسأله هیچ کارگری نمی تواند باشد. انباشت سرمایه درطول همین  سالهای پس از انقلاب بهمن که مورد اشاره آقای فرج الهی است به نوبه خود در ابعادی بسیار غول آسا رشد کرده است. در سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ ارزش تولیدات بخش صنعت از ۸۳ تریلیون ریال به ۲۰۵ تریلیون و اضافه ارزش ناشی از کار طبقه کارگر در واحدهای صنعتی از ۳۴ تریلیون ریال به ۸۷ تریلیون ریال فزونی گرفته است. در بخش معادن غیرنفتی در سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۰ ارزش تولیدات از ۷۴ میلیارد ریال به حدود ۶ تریلیون ریال و اضافه ارزش تولید شده توسط کارگران این بخش تنها در فاصله ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ از ۳۶۴ میلیارد ریال به ۴ تریلیون و ششصد میلیارد ریال افزایش یافته است. در بخش کشاورزی ارزش تولیدات کارگران در سال  ۱۳۷۰ که در حوزه های مختلف زراعت، باغداری، دامداری، مرغداری، جنگلداری، پرورش کرم ابریشم و زنبور عسل اندکی بالاتر از ۱۱ تریلیون ریال بوده است در سال ۱۳۸۰ مرز ۱۳۶ تریلیون را پشت سر نهاده است و اضافه ارزش حاصل از کار کارگران این قلمروها از ۷ تریلیون و ۴۰۰ میلیارد ریال به رقم ۸۳ تریلیون ریال رسیده است. رقم کوه پیکر ۱۲۰ میلیارد دلار درآمد نفتی سالانه نیز اضافه ارزشی است که توسط کارگران ایران و دنیا تولید شده است و در چهارچوب قوانین نرخ سود و تقسیم اضافه ارزش کل، میان بخشهای مختلف سرمایه بین المللی نصیب سرمایه اجتماعی ایران شده است.

مشکل توده های طبقه کارگر ایران نه کمبود سرمایه صنعتی، نه رشد ناکافی سرمایه داری، نه سلطه سرمایه تجاری!!! و نه« رانت خواری» است. معضل اساسی و واقعی و اول و آخر کارگران نفس موجودیت نظام بشرستیز سرمایه داری است. توده های کارگر ایران از طریق سازمانیابی وسیع ضد سرمایه داری و به میدان کشیدن قدرت وسیع طبقاتی خویش است که می توانند مطالبات روز خود را بر این نظام تحمیل کنند. تنها در این مسیر است که می توانند خود را برای تسویه حساب نهائی با سرمایه داری آماده سازند، دل بستن به کرامت بورژوازی صنعتی نه حرف کارگر ایرانی یا کارگران هیچ کجای دیگر دنیا که سخن دل بورژوازی است. آقای فرج الهی خوب است این نکته را نیزبدانند که هم اکنون قداره بندان مصمم سلاخی سراسری تمامی دستاوردهای جنبش کارگری جهانی و ارتش مجهز پیکار با هر نوع حق و حقوق معیشتی و رفاهی کارگران دنیا، نه مشتی تاجر دوران باستان و نه « رانت خواران»، بلکه نمایندگان بسیار « متمدن»!!! بسیار سکولار!!! بسیار دموکرات، بسیار صنعت سالار و در همان حال وفادار به بود و بقای جنبش اتحادیه ای هستند.

ناصر پایدار

۱۱ نوامبر ۲۰۰۶

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.