//

رژیم اسلامی، سرنوشت مذاکره با امریکا و روزهای آتی کارگران

۱تا چند روز پیش بخش وسیعی از بورژوازی دنیا، از طلوع ستاره بخت «برجام» می گفتند، ترامپ دیوسیرت رفت، بایدن «صلح جو»!! در راه است. رژیم اسلامی زیر آوار زلزله اقتصادی، خطر شورشها و ترس از سقوط، آماده امتیاز دادن است و بازار داغ رؤیابافی بورژوازی مثل همه کالاهای فکری، سیاسی، فرهنگی دیگرش فضای چشمداشت توده کارگر را هم درخود غرق کرد. کارگرانی که چند دهه سوای استثمار ۱۳۰۰ درصدی، حمام خونهای چند ده هزار نفری، طاعون گرسنگی و بدبختی های دیگر، فشار تحریمهای اقتصادی امریکا هم بر سرشان آوار بود، اعجاب آور نیست که به کاهش تحریمها چشم دوزند. توهم کارگران بحث دیگری است، سخن بر سر رؤیاهای یک بخش بورژوازی ایران و دنیا پیرامون سناریوی «برجام» است. این رؤیاها بار دیگر، دستخوش زلزله ای زودهنگام است. زلزله ای که بدبختانه کانون انفجار آن باز هم نه جنبش کارگری بلکه جدال سرشتی میان دولتها و قطبهای مختلف بورژوازی است.

۲پشت کل الگوبافی، ائتلاف آفرینی، جنگ افروزی، دموکراسی، شریعت، سیاست، فاشیسم، آزادیخواهی، حقوق بشر بورژوازی یک چیز است. اندازه سهم از کل اضافه ارزشی که توده کارگر دنیا تولید می کنند و سهم قدرت و حاکمیتی که پاسدار پروسه تولید این اضافه ارزش است. شالوده جدال یا بده و بستانهای درون بورژوازی این است و آنچه از ۴۲ سال پیش تا حال، در خاورمیانه، در مراودات رژیم اسلامی با دولت های منطقه، امریکا، اروپا جریان داشته و دارد هم دقیقه ای ازهمین جدال و داد و ستد است.

۳ رژیمی که با شکست جنبش کارگری ایران در شورش سراسری ۵۶ -۵۷ بر اریکه قدرت نشست، الگوی حکومتی بشرستیزی بود که مخوف ترین بخش بورژوازی برخی کشورها از جمله ایران سالهای سال برای برپائی آن رؤیابافی می کرد. این بخش بورژوازی در طول قرن بیستم با چند شاخص بارز هویتش را عریان می کرد. ضد هر نوع کمونیسم، حتی ضد چیزی بود که تریبونهای رسمی سرمایه داری «کمونیسم» می خواندند. بورژوازی غرب، به طور خاص، بورژوازی امریکا و اروپا را متجاوز به حریم مالکیت، سود، حاکمیت خود می دید، الگوهای حکومتی، حقوقی، فرهنگی اخلاقی این بورژوازی را شماتت می کرد. خود را نایب برحق آسمان در روی زمین می دید و آخر اما نه کمتر، با کل کبکبه و دبدبه اش، نه فقط در مقابل قطبهای شرقی و غربی سرمایه، که در مقابل اپوزیسونهای راست و چپ بورژوازی، به ویژه طیف کمونیسم خلقی و امپریالیسم ستیزان چپ احساس زبونی می کرد.

۴ فاشیسم اسلامی سرمایه بر اقتضای همین ویژگیها، ایفای چند نقش را دستور کار خود نمود. سرکوب فیزیکی، فکری جنبش کارگری، سازماندهی فاشیستی لومپن پرولتاریای میراث فلاکت پروری شاهنشاهی سرمایه، سرقت شعارهای، پوپولیستی و پرجاذبه کمونیسم خلقی به ویژه شعارهای «ضد امپریالیستی»!!، ضد امریکائی، «ضد اشغالگری اسرائیل»، با هدف خلع سلاح طبقه کارگر، نیروهای موسوم به چپ و استفاده وقاحت آمیز از شعارها در شستشوی مغزی کارگران، سازماندهی ایدئولوژیک، سیاسی و فاشیستی بسیار پرهزینه همین طیف نیروها در کلیه ممالک خاورمیانه، شمال افریقا یا هرکجای دیگر، تلاش استراتژیک برای عروج فاشیستی نیروهای مزبور درسطح اپوزیسونهای مقتدر داخلی کشورها و پاره ای فعالیت های دیگر، از جمله خطوط عام این دستور کار بودند.

۵ راهبردهای بالا در رابطه با خاورمیانه، یا دنیا، مثل سایر کارکردهای رژیم، از چیزی به نام «اسلام سیاسی» یا ایدئولوژی اسلامی ناشی نمی شد، «آگاهی زندگی را نمی سازد، دومی، اولی را می آفریند»، جمهوری اسلامی همان کاری را می کرد که کل طبقه سرمایه دار دنیا انجام می داد. افزایش هر چه عظیم تر سهم خود از اضافه ارزش ها، سرمایه ها، قدرت و حاکمیت سرمایه را می خواست. امریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه، چین و ممالک مشابه، این توان را دارند که چشمداشتهای خود را از طریق موقعیت سرمایه اجتماعی خود در تقسیم کار جهانی سرمایه داری تحقق بخشند، داشتن آخرین یافته های تکنیک و دانش بشری، بالاترین سطح بارآوری کار، متعالی ترین توان رقابت، برای چنگ اندازی بر حجم کهکشانی اضافه ارزشهای جهانی کفاف می دهد. سرمایه اجتماعی ایران در چنان سطحی نیست، رژیم اسلامی به سیاق چپ لنینی، بلوک غربی سرمایه داری به ویژه امریکا را مانع سر راه عروج سرمایه اجتماعی ایران به این مدار می دید. راه عبور از این مانع را هم مجبور کردن دولتهای غربی به امتیاز دادن، زیر شلاق گسترش هر چه ممکن نفوذ میلیتاریستی، تروریستی و بحران آفرینانه در منطقه و جهان می پنداشت!!.

۶طبقه سرمایه دار ایران یک قرن و چند دهه عمر دارد، فاشیسم اسلامی دولت همین طبقه است، اما مالکان سرمایه اجتماعی و قدرت دولتی روز پیشینه معینی دارند. آحاد لایه ای از بورژوازی و لومپن پرولتاریای همامیز با آنند که مصادره شورش سراسری سالهای ۵۶- ۵۷ طبقه کارگر را سکوی تطاول سهام سرمایه اجتماعی و قدرت دولتی کردند. وحوش درنده ای بودند که مصادره انقلاب کارگران، آنها را از فرش به عرش برد و بر سر خوان یغمای بی پایان نشاند. لشکری از بی شعورترین سرمایه داران و لومپن پرولتاریای تنگ چشم که هرکدام به کمتر از مالکیت یک یا چند تراست سرمایه داری رضایت نمی دادند. راه حصول این هدف را کشتار مستمر توده کارگر و احراز منصب در ماشین جنایت آفرینی سرمایه می یافتند. جمهوری اسلامی فقط ماشین شعور، برنامه ریزی، سیاستگذاری سرمایه یا دیپلوماسی و بده بستانهای بین المللی بورژوازی نبود، همزمان نقش ائتلاف وحوشی را بازی می کرد که برای افزایش سهم مالکیت، سود، سرمایه و قدرت خود به هیچ مرزی رضایت نمی دادند، آماده جنگ افزوری و بحران آفرینی در هرگوشه دنیا بودند، برای حصول این هدف برپائی بین الملل فاشیسم اسلامی سرمایه در دنیا را وظیفه تاریخی خود می پنداشتد.

۷رویکرد رژیم به این شکل از میدانداری جهانی، تشابه صوری نسبتا زیادی با کارکرد تاریخی و همیشگی بورژوازی در داخل، در رابطه با توده کارگر داشت. طبقه سرمایه دار ایران با توجه به مکان سرمایه اجتماعی کشور در تقسیم کار جهانی سرمایه داری سهم خود از اضافه ارزشهای بین المللی را رضایت بخش نمی دید، برای جبران این کمبود، تحمیل نرخ استثمار ۱۳۰۰ درصدی بر کارگران و سلاخی معاش و درمان و همه چیز آنها را یگانه راه پیش رو می یافت.

۸رژیم در سراسر این چند دهه با همین استراتژی پیش تاخته است. زیر فشار تناقضاتش به تشتت افتاده است. بخشی از فاشیستهایش «اصلاح طلب» شدند!!، «ضد امریکائیهایش امریکا پرست گردیدند. سرمایه است که بر اقتضای نیاز ارزش افزائی خود، سیاست، رفتار و دیپلوماسی بورژوازی را تعیین می کند، همه چیز می تواند اتفاق افتد اما یک چیز روشن است بنمایه راهبرد بالا به قوت خود باقی است، حامیانش هسته اصلی قدرت هستند و تا این لحظه آماده انحلال در نظم نسخه پیچی امریکا و قبول سهم سود و قدرت مبتنی بر این نسخه پیچی نمی باشند. اصلاح طلبی، نه فقط در عمر رژیم حاکم که از مشروطه به این سو تعمیرکار ماشین توحش بورژوازی بوده است. فاشیسم دینی سرمایه با پایبندی سرسخت به این راهبرد!! برای اجرایش، به هر کاری دست یازیده است. راهبردی که ازهمان آغاز صف آرائی خصمانه امریکا، دولتهای درنده منطقه، از اسرائیل و آل سعود گرفته تا آل نهیان، آل خلیفه و همه آل های مخوف دیگر، تا بخش مهمی از بورژوازی جهانی را درپی آورده است. این هماوردی به یکی از فصلهای بسیار فاجعه بار کتاب سراسر سبعیت و فاجعه سرمایه داری تبدیل شده است. رعب انگیزتر از هر چیز، کل جنبش کارگری منطقه را به ورطه فروپاشی رانده است. جنگ طبقاتی را از حافظه کارگر فلسطینی، لبنانی، عراقی، یمنی، افغانی، سوری، بحرینی و اماراتی پاک و با جدال میان وحوش بورژوازی جایگزین کرده است. توده کارگر نفرین شده فلسطین، کوبنده ترین ضربات را از این مناقشات دیده است. این هماوردی ضد انسانی، قابله زایش خیل بی شمار فرقه های دیوخو و شرارت آفرینی گردیده است که نظام سرمایه داری از دیرباز تاحال در زهدان خود پرورده و آماده زادن کرده است. فرقه های نفرت انگیز نوع داعش، القاعده، طالبان، الشباب، بوکوحرام، انصار الشریعه، فجر لیبی، جبهة النصره، سپاه قدس، زینبیون، فاطمیون و صدهای دیگر که هر کدام میلیونها کارگر را بلعیده و به جان توده کارگر همزنجیر انداخته است.

۹ فاشیسم اسلامی بورژوازی در طول این چند دهه برای اعمال هدفهای استراتژیک خود دست روی دست نگذاشته و به فعالیت های بسیار زیادی دست زده است. فقط به سازماندهی فاشیستی بخشهائی از بورژوازی و لومپن پرولتاریا در کشورهای مختلف نپرداخته است، به شریک شدن در دولت، ارتش، پلیس و نهادهای امنیتی این ممالک اکتفاء ننموده است. در کنار همه اینها کوشیده است تا شریک درونی سرمایه اجتماعی برخی جوامع خاورمیانه، آسیای میانه و جاهای دیگر باشد. با سرمایه گذاری های بزرگ در ترکیه، عراق، لبنان، تاجیکستان، ارمنستان، سوریه، افغانستان، پاکستان، حتی هند، تونلی پیچ در پیچ برای دور زدن تحریمها حفاری کرده است. در هر کدام این جوامع کارتلهائی با شناسنامه بومی دارد که در بازار جهانی فعالند و رابطه ای تنگاتنگ با داخل دارند. رژیم کل این دستاوردها را پشتوانه ای برای ایستادگی در مقابل تهاجمات رقبا می بیند. اساس کارش در یک جمله قابل تلخیص است. تحریمها سهم طبقه کارگر! سود حاصل از این سرمایه گذاریها وقف بقای فاشیسم اسلامی بورژوازی!

۱۰ – همه شواهد می گویند که سیر رخدادها وارد فاز تازه ای خواهند شد، اما این فاز چیزی نیست که دولتهای اروپائی، دموکراتهای امریکائی، اصلاح طلبان ایرانی و توده کارگر متوهم انتظار دارند!. بر خلاف پندارها، منحنی مناقشات رو به اوج است. سنگلاخ فرساینده جدال از همیشه صعب العبورتر می گردد. پیش شرط ها و سطح انتظار رقبا از هم قابل قیاس با قبل نیست. اوضاع در مقایسه با روزهای شروع برجام تفاوت فاحش کرده است و این تفاوت نه یاور تعامل که دقیقا هیزم بیار آتش جدالها است. وقتی برجام آغاز شد رژیم اسلامی در قله قدرت بود. در عراق بخشی از حاکمیت را تشکیل می داد و مالک سهم مهمی از سرمایه اجتماعی بود، در سوریه سوار موج قدرت پیش می تاخت. در لبنان و عراق آماج طوفان اعتراض، قهر و خشم توده عاصی نبود، امارات فاش و عریان به میقاق اخوت با نتانیاهو افنتخار نمی نمود، بحرین و مراکش به تشکیل جبهه واحد با اسرائیل مباهات نمی کردند. آل سعود توسن فتوحات بر پهندشت حوادث روز منطقه نمی راند. از همه مهمتر بورژوازی درنده اسرائیل خود را فرمانروای قادر جبهه متحد ممالک خاورمیانه و دنیا علیه رژیم اسلامی نمی دید. در آن زمان هنوز سپاه قدس، حزب الله، حشدالشعبی و اقمار، کم یا بیش منطقه را بالا و پائین می کردند. مافیای نتانیاهو تا هفت پس توی وزارات اطلاعات جمهوری اسلامی، سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، بیت خامنه ای، تأسیسات هسته ای نظنز، فردو، ملارد و جاهای دیگر پیش نرفته و پیروزمندانه ترین عملیات نظامی را انجام نداده بود. امروز تمامی این حوادث و خیل وسیع رخدادهای دیگر اتفاق افتداده است. حوادثی که همگی موقعیت فرسوده تر رژیم و نیرومندی هرچه فاحش تر جبهه رقیب را حکایت دارند. سؤال اساسی آنست که جمهوری اسلامی در این سطح از آرایش قوا قرار است کدامین امتیازات را واگذار کند و در قبال واگذاریها چه به دست آرد؟!! حتما گفته خواهد شد که لغو همه یا حتی بخشی از تحریمها برای رژیم مسأله حیات، ممات، بقا یا سرنگونی است!!. به همین دلیل برای تن دادنش به عقب نشینیها و سپردن امتیازها کافی است!! این محاسبه که مبنای همان رؤیابافی یک بخش بورژوازی است بی پایه است. طیف رقیبان با رجوع به پیشینه ۴۰ ساله مناقشات در یک سو و طول و عرض فتوحات چند سال اخیرشان در سوی دیگر خود را بر فراز ارتفاعات می بینند و ازآنجا به لیست انتظارات می پردازند. کف چشمداشتها چنان بالاست که قبول آنها برای رژیم، در حکم از دست دادن کل یافته های ۴۰ ساله است. توقف پیشرفتهای موشکی، تعطیل فعالیت های هسته ای، کاهش باز هم بیشتر حضور سازمانیافته میلیتاریستی، سیاسی، اقتصادی و بحران آفرینانه در منطقه یا دنیا که طیف رقبا بر آن پای می فشارند، به معنای عقب نشینی رژیم تا مرز سالهای شروع حاکمیت خود است!! چیزی که پذیرش آن بدون اغراق، در حکم تسلیم بدون هیچ قید و شرط جمهوری اسلامی در یک جدال دیرینه ۴۰ ساله است. آیا رقبا به کمتر از این رضایت می دهند؟!! مؤلفه هائی که تا اینجا به مناسبت و به دلیل انسجام اندرونی آنها با هم ردیف نمودیم فریاد می زنند که چنین انعطافی در برنامه کار جبهه رقیب نخواهد بود. تمامی اعضای این جبهه، متحد یا حتی نامتحد، در یک چیز همدل و بر سر یک موضوع توافق دارند. اینکه جمهوری اسلامی اگر هم «از اسب فرو افتد، از اصل نمی افتد»، اگر زیرفشار اضطرار به شروطی تن دهد و تغییراتی در کارکرد خود پدید آرد، به محض یافتن فرصت جبران خواهد کرد. در درون این طیف شاید دموکراتهای امریکائی و دولتهای اروپائی به سنگین سازی کفه «اصلاح طلبان» رژیم، تغییر آرایش قوای درونی آن و جا به جائی جمهوری اسلامی در ساختار نظم جهانی سرمایه داری متوهم باشند، اما این توهم کم قوام تر از آنست که در مقابل فشار نتانیاهوها و تی پارتی ها دوام آرد. در سوی دیگر ماجرا، رژیم اسلامی هم بر خلاف تصور اپوزیسون های راست یا احزاب چپ نما تا جائی که نیاز بقای اوست مجبور به قبول شروط رقیب نیست، رژیم خود را شریک سرمایه اجتماعی برخی کشورها کرده است. راه دور زدن تحریمها را تا حدی جسته و موفقیتهائی به دست آورده است. تحریمها هر چه هست بر سر طبقه کارگر آوار می شود و رژیم مثل همیشه خود را آماده سرکوب وحشیانه اعتراض ناشی از نارضائیهای روزافزون می سازد. ماجرا را از هر گوشه نظر اندازیم چشم اندازی برای به فرجام رسیدن سناریوئی حتی شبیه آنچه در «برجام» رخ داد، نیستیم. مذاکره حتما آغاز می شود، اما صرفا در سطح یک جنگ فرسایشی بی فرجام که اساس کار هر کدام از طرفین فرسودن هر چه بیشتر رقیب با هدف گرفتن کمترین امتیاز خواهد بود.

۱۱ – کل آنچه گفته شد مقدمه ای ضروری و گریزناپذیر برای طرح یک نکته لازم با همزنجیران کارگر است. ما تاریخا، همیشه، همه جا، به هرمناسبت تأکید کرده ایم که هرنوع دل بستن به چگونگی داد و ستد میان وحوش بورژوازی، هر شکل گره زدن سرنوشت مزد، اشتغال، معاش، دارو، درمان یا هر گوشه زندگی به حاصل این بده، بستانها، هر گونه قفل زدن وضع معیشت خود به قانون، قرار، سیاست، حقوق و نظم سرمایه، هر میزان آویختن آزادی، رفاه یا بهبود زندگی خود به دار پارلمان، انتخابات، مدنیت و سایر معرکه های فریب بورژوازی صرفا کندن گور طبقه خود به دست خویش است، یگانه سلاح ما برای تحمیل هر میزان خواسته ها بر طبقه سرمایه دار و دولتش فقط قدرت سازمان یافته شورائی ضد کار مزدی ما است. این یقینی ترین و بدیهی ترین اصل عالم هستی است. همه اینها را ما هر روز و گاه هر ساعت بارها تکرار کرده ایم و در شرایط فعلی با توجه به سیر رخدادهای روز در رابطه با سناریوی خاص مذاکرات جمهوری اسلامی و امریکا نیازمند تکرار می بینیم. ما بر این باوریم که روزهائی بسیار تاریک تر از قبل در پیش رو داریم. نتیجه مذاکرات هرچه باشد، در راستای تشدید هر چه موحش تر استثمار، گرسنگی، بیخانمانی، بی داروئی و سایر سیه روزیهای ماست. طوفان سهمگین تر فقر و فلاکت و گورخوابی در راه است. همه چیز می تواند وخیم تر شود. برای مقابله با این وضعیت فقط یک راه داریم. اینکه یک قدرت سازمان یافته سراسری، شورائی و ضد سرمایه داری گردیم. با این قدرت علیه طبقه سرمایه دار و دولتش وارد میدان شویم، دورنمای پیکار را تسلط بر سرنوشت کار، تولید و زندگی خود سازیم، هر گام از مبارزه را گامی برای عقب راندن افزون تر بورژوازی از تسلط بختک وارش بر پویه کار و تولید و محصول کار خویش کنیم.

فعالین جنبش لغو کار مزدی

دسامبر ۲۰۲۰