/

با ما

با ما

با ما بیا

به کارخانه

به گندم زار

با ما

به سفره های

تهی از نان

با ما به کارگاه

با ما به مدرسه و بازار

با ما

به جاده و زندان

با ما به خانه بیا

با خود امید

آن روز بزرگ را

روز سرود و انفجار

روز جنگ رویا روی

با خود به ارمغان بیار

روزی که گام هامان

اندر سکوت زمین

لرزه افکند

فریاد ما

گلدسته ها و ناقوس ها را

با راهبان شکم گنده اش

در هوا بترکاند

فریاد ما

بربام آسمان

چون تندری بخروشد

دستان ما همه باهم

یکی شود

مشتی به قدرت

انبوه رنج و کار

مشتی به قدرت

اسبان راهوار

مشتی چون پتک

زنجیرهای اسارت را

از دست و پای ما

بگسلاند

انبارهای پراز کالا را

در بگشاید

تل عظیم

نعمت و ثروت را

محصول کارمان را

از چنگ یاوه سرایان سرمایه

و شغالان زوزه کش

برهاند

گندم زاران طلایی را

به دیدار سیلوها

و گندم ونان را

به خانه ها ببرد

شیکاگو را به تهران

هفت تپه را

به ژوهانسبورگ

پاریس را به داکا

شنزن را به اوساکا

مادرید را به پوئبلا

پیوند زند

در شهر و روستا

در جای جای دنیا

گرد سکوت را بتکاند

طرحی دگر بریزد

دنیای دیگری

بنا کند.

فریده ثابتی

ماه مه ۲۰۲۱/ اردیبهشت ۱۴۰۰